گریه کن آذربایجان، گریه کن برای فرزندان مبارزت- م. هریسی
منبع: اویرنجی
عشق به آذربایجان و آزادی سراسر وجودش را گرفته است در مقابل کسی با دلی سیاه با نفرت از ترک و آذربایجان ایستاده با نگاهی کینه توزانه،در دل شهامت فرزندان آذربایجان را تحسین می کند از او خواسته اند از این مبارز آذربایجان بازجوئی، شکنجه...
هر کاری بکند تا این را بشکند باید این فرزند بابک و یارانش شکسته شوند تا درس عبرتی برای دیگران باشد، بر روی برگه بازجوئی نوشته شده" النجات و فی الصدق" نجات شما در راستگوئی است ولی فرزند آذربایجان با صداقت همه چیز را می گویددر مقابل،بازجو و شکنجه گر بیشتر عصبانی می شود او از زبان ترکی دفاع می کند باز بازجو بیشتر عصبانی میشود، از اسلام می گوید از مسلمانی از مسلمانان قره باغ می گوید از کمک جمهوری اسلامی به دشمنان مسلمانان می گوید بازجو و دوستانش بیشتر عصبانی می شوند کم مانده دیوانه شوند در کنار صندلی فررند شجاع آذربایجان این ور آن ور می روند باز این جوان ترک حقایق را افشا می کند آنها بیشتر عصبانی می شوند دیوانه می شوند از جسارت و شجاعت این جوان تورک، می خواهند او را بکشنند هر طور شده باید او شکسته شود مثل اینکه تمام دیو صفتان، قدرت آذربایجان را در وجود این جوان لاغر اندام و مبارز دیده اند می خواهند با شکستن او کل آذربایجان را بشکنند در بیرون اصلاحطلبان به برای فریب مردم و گدائی چند رای به این شهر و آن شهر می روند در مساجد و دانشگاهها مظلوم نمائی می کنند سید خندان، فریبا خاتمی(ممد چاخان) همان حرفی را در تبریز تکرار می کند که بازجو در زندان اوین می گوید خاتمیبه جوانان آذربایجان که می گوید من نظر شما را نسبت به زبان ترکی و آذربایجان قبول ندارم می گوید" تو غلط می کنی حرف مرا قبول نمی کنی"*بازجو با دیدن مقاومت زیاد جوان ترک دست به حربه تحقیر می زند یه ترک... فرزند آذربایجان با شنیدن این جوکها حس مقاومت بیشتر به رگهای خود تزریق می کند بازجو باز تکرار می کند " زبان مادریت را می خواهی، به زبان مادریت باید اول عر عر کنی"* جوان آذربایجان باز مقاومتر و شکست ناپذیرتر می شود بازجو می بیند برای این قلعه مقاوم،راهی نیست باید از شکنجه های بیتشر استفاده شود، زبان مادریت را می خواهی دهانت را باز کن این بار " لوله آفتابه پر آب را در دهان جوان مبارز آذربایجان می گذارند "* باز زبان مادریت را می خواهی دهانت را باز کن "دنپائی زمین افتاده را بر دهان مبارز جوان فرو می کنند" باز شکسته نمی شود بازجوها خسته از بازجوئی بر می گردند نام این جوان مبارز کسی نیست جز سعید متین پور.
خیلی گردنت کلفت شده ما گردنت را می شکنیم ما آدمت می کنیم فکر می کنی استاد دانشگاهی ما هزاران استاد دانشگاه را نابود می کنیم حرف بزن بگو جاسوسی، بگو نوکر بیگانه ای، بگو تجزبه طلب هستی، اعتراف کن، ما همه چیر را می دانیم بازجویان در حالی که این حرفها را تکرار می کنند چند نفر افتاده اند بر جا یک جوان مبارز دیگر آذربایجان، مشت ، لگد است که بر سر و روی مبارز آذربایجانی می بارد ولی او مثل یک کوه ایستاده است مثل سهند و ساوالان تکان نمی خورد به سلولش برمی گردانند باز فردا صبح به اتاق بازجوئی می برند باز مشت و لگد شروع می شود بگو دوستانت اعتراف کرده اند باید در مقابل دوربین هر چه ما می خواهیم اعتراف کنی، تو جاسوسی، تو نوکر بیگانه ای، تجزیه طلبی باید اعتراف کنی مبارز آذربایجانی مقاومتر می شود آنها عصبانی تر باز شکنجه می کنند راه به جائی نمی برند چند هفته این کارشان تکرار می شود مبارز آذربایجانی مقاومتر می شوند هر طور شده می خواهند غرور یک ترک را بشکنند بازجوها بیشتر عصبانی هستند " برگهای بازجوئی را پاره می کنند و با شکنجه می خواهند همه کاغذها را بخورد" *مشت و لگد است که می بارد بخور ترک... بخور مجبورت می کنیم که همه کاغذها را بخوری، مبارز آذربایجانی بیشتر مقاومت می کند بازجوها عصبانی ترف نام این مبارز عبدالله عباسی جوان است.
تو زن این شده ای این که جاسوس است، این که خائن است، این نوکر بیگانه است، همه چیز را اعتراف کرده تو هم اعتراف کن زن و شوهر مبارز آذربایجانی را به همراه هم در اتاق بازجوئی شکنجه می کنند، این سعید همه چیز را اعتراف کرده، شما را لو داده باید هر دوتا هم اعتراف کنی و در مقابل دوربین همه چیر را بگوئی آن وقت آزاد می شوی، شما نمی دانید که سیعد مخبر ماست او شما را لو داده او رابط ماست با ما رابطه دارد شما را او فریب داده همه چیز را اعتراف کنید این جلیل هم مخبر ماست همه چیز را اعتراف کرده است زن و شوهر مقاومتر می شوند لیلا گریه می کند نه برای خودش برای آذربایجان، برای کودکانی که"زبانشان در دهانشان می سوزد" بهروز مقاومتر ایستاده است اگر چه چشمهایشان را بسته اند اما با چشم دل همدیگر را می بینند ولی گروههای حقوق بشر پان فارس جلوه جواهری را به همراه عکسهاس شیک و پیک در اینترنت و رسانه های فارسی زبان منتشر می کنند از زنی که برای رسمی شدن زبان خودش مبارزه می کند نامی نمی برند چرا آنها از آذربایجان و ترک نفرت دارند؟ می خواهند به همراه بازجویان زندان ائوین شکست فرزندان آذربایجان را نظاره کنند، مدافعان حقوق بشر به ماموران هسته ای جمهوری اسلامی تبدیل شده اند و از حقوق هسته ای جمهوری اسلامی دفاع می کنند همان شیرین(شیرین عبادی) خودمان در فرانسه از حقوق هسته ای جمهوری اسلامی دفاع می کند و بازجویان هم مشغول شکنجه مبارزان آذربایجان هستند، بازجو و مدافع حقوق بشر همه می خواهند آذربایجان بشکند خاتمی در تبریز، شیرین در تهران و پاریس، بازجو در زندان ائوین همه آرزوی نیست و نابود شدن آذربایجان را دارند ولی فرزندان آذربایجان مقاومتر می شوند و قرص معده برای بازجویان و مدافعان دروغین حقوق بشر فارسی می ماند.
داستان فرزندان آذربایجان اینگونه است که با مبارزه خویش اسطوره می شوند حالا ما که در بیرون هستیم چه کار باید بکنیم مساله شکنجه های مطرح شده در بالا همه مستند است باید این نوع شکنجه های تحقیر آمیز را با مجامع حقوق بشر اعلام کنیم و خواستار بازدید و مصاحبه گزارشگر ویژه حقوق بشر با سعید متین پور و دوستان دربندش شویم این شکنجه های آنهائی بوده اند که به بیرون درز کرده است هنوز بسیاری از شکنجه ها به بیرون درز نکرده است
زندانیان آزاد شده باید خاطرات خود را به صورت مستند بنویسند و آماده کنند اگر می شود در مجامع بین المللی پرونده این جنایتها را گشود باید به صورت حرفه ای اقدام شود و با حقوقدانان حرفه ای مشاوره شود و لایحه و شکایت مبتنی بر حقوق بین الملل و حقوش بشر آماده شود تا این جنایتکاران را به سزای اعمالشان برسانیم.
م. هریسی
*.تمامی این جملات از اویرنجی نیوزhttp://www.oyrenci.com/برداشته شده که با مقاله ای افشاگرانه شکنجه های مورد استفاده درباره فرزندان آذربایجان را به صورت مستند بازگفته است