Add this page to:


آنها زندانی وجدان هستند-علیرضا جوانبخت قولونجو

آنها زندانی وجدان هستند-علیرضا جوانبخت قولونجو - سخنگوی آسمک

 

 

به جرأت می گویم که حرکات هویت طلبانه تورکهای آذربایجان از جهت مخالفت جدی با خشونت و تکیه بر موازین بین المللی حقوق بشر نه تنها سرآمد تمام حرکتهای غیر مرکزگرا در ایران است بلکه برتری آن بر حرکتهای مرکزگرا از جمله حرکات موسوم به اصلاحات نیز کاملا محسوس می باشد. در حقیقت نفس مبارزه برای به دست آوردن هویت ملی و حقوق زبانی نیز بیشتر ماهیت حقوق بشری دارد تا سیاسی.

و پر واضح است که طرفداران خشونت نیز این واقعیت را به خوبی دریافته اند. به عنوان مثال از نخستین روزهای تأسیس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان٬ آسمک ـ که از قدیمی ترین تشکیلاتهاب دفاع از حقوق بشر در داخل ایران است ـ در سال ۱۳۸۱ تا کنون٬ اعضاء و همکاران آن خصوصا عضوهای مؤسس آن را مورد تهدید٬ بازداشت٬ شکنجه و فشارهای گوناگون قرار داده اند. به طور کلی اکثریت زندانیان سیاسی آذربایجان را روزنامه نگاران٬ نویسندگان٬ شعرا٬ هنرمندان٬ همکاران نشریات دانشجویی٬ اعضای مؤسسه های فرهنگی و غیر دولتی و فعالان مدنی و فرهنگی تشکیل داده اند.

بعد از رهایی رضا عباسی روزنامه نگار زنجانی و عضو هیأت مؤسس آسمک از حبس یازده ماهه در زندان زنجان در بهار ۱۳۸۶ ٬ چندین چهره مطرح از مدافعین حقوق زندانیان آذربایجانی توسط دستگاههای امنیتی دستگیر شده و مورد شکنجه قرار گرفته اند. سعید متین پور روزنامه نگار و فعال حقوق بشر زنجانی٬ عبدالله عباسی جوان استاد دانشگاه و مدافع حقوق زندانیان آذربایجانی٬ صالح کامرانی وکیل مدافع و ایلقار مرندلی (یعقوب سالکی نیا) روزنامه نگار و از بنیانگزاران آسمک٬ هم اکنون بدون دسترسی به وکیل در بند ۲۰۹ زندان اوین سر می برند.

سعید متین پور شب چهارم خرداد ۱۳۸۶ در حالیکه به همراه همسر خود از یکی از خیابانهای زنجان عبور می کرده به طرزی غیر معمول دستگیر شد. در حالیکه اخبار نگران کننده ای در مورد شکنجه او جهت گرفتن اعتراف مقابل دوربین به گوش می رسید٬ برادرش علیرضا هم در ششم شهریور ۱۳۸۶ بازداشت شد.

سعید متین پور قبلا هم به جرم شرکت در تجمع روز جهانی زبان مادری (۲۱ فوریه ۲۰۰۶) بازداشت شده بود. او مقالات متعددی در حمایت از زندانیان سیاسی نوشته است.

همسر وی در نوشته ای که در تاریخ ۱۷ آدرماه به مناسبت دویست امین روز بازداشت همسرش در سایت ادوار تحکیم وحدت (ادوارنیوز) منتشر کرده٬ به بازداشت طولانی مدت در انفرادی و بدون تفهیم اتهام همسرش اعتراض کرده است: "طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فقط یک شبانه روز می توان متهم را بدون تفهيم اتهام در زندان نگه داشت . این در حالی ست که همسرم سعید متین پور ۲۰۰- امین روز از انفرادی را همراه با شکنجه های سخت با هدف اعتراف به جرمی که مرتکب نشده است سپری می کند."

خانم عطیه طاهری همچنین در خصوص عدم حمایت کافی از طرف گروههای مدافع حقوق بشر چنین می نویسد: "در عجبم که چرا صدایی به اعتراض بلند نمی شود؟ متاسفانه جریانات روشن فکری و احزاب سیاسی در ایران از جنبش های هویت طلب از جمله جنبش های زنان، اقوام ،کارگری و... چندین گام فاصله دارند. اگر حاکمیت اقتدارگرا مدام دموکراسی خواهی روشنفکران و سیاستمداران را بی بند وباری ترجمه می کند، آنها نیز با همان انگیزه و منطق جنبش زنان را به ترویج چندشوهری وجنبش کارگران را به گرایشات مارکسیستی و جنبش اقوام را به تجزیه طلبی متهم می کنند."

خانم طاهری در این نوشته٬ همچنین از شکنجه و تحت فشار قرار گرفتن همسرش جهت اعتراف دادن به جرم ناکرده خبر داده است: "خدایا اکنون ۲۰۰ روز است که همسرم سعید در انفرادی ست، شکنجه می شود، بی خوابی می کشد، تحقیر می شود، روی آفتاب را نمی بیند، از او می خواهند جرم ناکرده را به گردن بگیرد، فیلم پر کند و ... ۲۰۰ روز است که از او بی خبرم نمی دانم چه بلایی به سرش می آورند نمی دانم از او چه می خواهند."

سعید متین پور به همراه دیگر محبوسین هویت طلب زنجانی (جلیل غنی لو٬ بهروز صفری٬ لیلا حیدری و علیرضا متین پور) از حدود یک هفته پیش از بازداشتگاه اطلاعات و زندان صفرآباد زنجان دوباره به زندان اوین تهران منتقل شده اند. سعید متین پور تمام بیش از ۲۰۰ روز مدت حبس را در انفرادی گذرانده و در اختیار مأمورین وزارت اطلاعات بوده است.

صالح کامرانی ۳۴ ساله و وکیل دادگستری آذربایجانی شب شنبه ۲۷ مرداد از یک مجلس عروسی در شهرستان کرج توسط نیروهای امنیتی ربوده و به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال داده شد.

صالح کامرانی از زمان دانشجویی فعالیتهای مدنی خود را آغاز کرده است. هنگامی که به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز مشغول بود٬ با نشریات دانشجویی "خاک پاک"، "ایران آزاد" و "کویر" همکاری داشته است. او همچنین در این سالها به عضویت حزب "اراده ملت ایران" درآمد. کامرانی وکالت برای هویت طلبان آذربایجانی را از اوائل سال ۱۳۸۰ با پذیرش وکالت هفته نامه توقیف شده شمس تبریز٬ علی حامد ایمان مدیر مسئول و محمد رضا لوائی سردبیر هفته نامه آغاز کرد. به گفته خود صالح کامرانی او با دفاع خود بیست و دو مورد اتهام نشریه را به دو مورد تقلیل داده است.

کامرانی در زمستان ۱۳۸۱ با حزب اراده ملت ایران و به همراه احمد حکیمی پور با شعارهای٬ "دفاع از حقوق شهروندی"٬ "توسعه پایدار"٬ "عدم  تمرکزگرایی"٬ "آزادیهای مدنی" و "دفاع از حقوق ملتهای تحت ستم" به عنوان کاندیدای انتخابات شورای شهر تهران به فعالیتهای تبلیغاتی پرداخت. 

او وکالت نزدیک به ده فعال حرکت ملی آذربایجان از جمله غلامرضا امانی را ـ که به علت فعالیتهایش در چارچوب حرکت ملی آذربایجان ولی با اتهامات کذایی در حبس بود ـ  و همچنین چند فعال حقوق ملتهای ایرانی از جمله یوسف عزیزی بنی طرف نویسنده و روزنامه نگار عرب را بر عهده داشته است. او همیشه از طرف وزارت اطلاعات تهدید میشد که از پذیرش پرونده های فعالان سیاسی آذربایجانی امتناع کند.

کامرانی همچنین به علت آنکه در برخی از مصاحبه های خود با خبرگزاریها و مطبوعات بسیاری از قوانین حقوقی جمهوری اسلامی در زمینه مطبوعات٬ زندانیان سیاسی٬ انتخابات و ... را نا کارآمد ارزیابی کرده٬ تحت فشار قرار داشته است.

صالح کامرانی روز ۲۴ خرداد ۱۳۸۵ و بعد از اعتراضات و تظاهرات گسترده در سراسر آذربایجان و تهران بازداشت و پس از تحمل فشارهای فراوان در زندان اوین تهران در تاریخ ۲۷ شهریور همان سال به قید وثیقه آزاد گشت.

در گزارش بیستم دسامبر۲۰۰۶ سازمان عفو بین الملل  در رابطه با صالح کامرانی و همچنین فشارهای وارده بر این فعال حقوق بشر در طول سه ماه بازداشت در زندان اوین چنین آمده است: 

"سازمان عفو بین الملل بر این عقیده است که وی فقط به خاطر فعالیتهایش به عنوان یک وکیل در دفاع از آذربایجانی های ایران و سایرین و همچنین به خاطر فعالیتهای صلح جویانه اش در زمینه حقوق بین المللی٬ برای آزادی بیان و به خاطر حمایت از حقوق بسیار مهم جامعه آذربایجانی های ایران بازداشت شد. سازمان عفو بین الملل همچنین نگران این است که صالح کامرانی و خانواده اش از موقع آزادی او مدام توسط مقامات ایران مورد آزار و اذیت واقع شده است. همچنین او از ادامه شغل خویش منع شده است... صالح کامرانی در یک سلول انفرادی حبس می شد و بنا به گزارشهای رسیده مورد شکنجه های روحی و روانی قرار می گرفت. از جمله او را تهدید به دستگیری همسرش می کردند. همچنین وی را از خوابیدن منع می کردند من جمله طبق گزارشهای رسیده بارها موقع نصف شب او را برای بازجوییهای طولانی احضار می کردند . او مجموعاً ۹۷ روز در سلول انفرادی بود، اما گفت که گهگاهی زندانیان دیگری را به سلول او می آوردند تا او نتواند در دادگاه شکایت کند که با دیگران نگهداری نمی شد... صالح کامرانی از یک دریچه قلب معیوب رنج می برد که باید به طور مرتب تحت مراقبتهای پزشکی قرار گیرد تا بتواند میزان نبض خود را کنترل کند . اگر میزان نبض او افزایش یابد در خطر سکته قلبی قرار می گیرد. در طول مدت بازداشتش او از مراقبتهای پزشکی برخوردار نبود٬ همسرش می گوید که در ۹ آگوست (۱۸ مرداد) او توسط پزشکان زندان در دو مورد ویزیت شد. اما در حالیکه بایستی به بیمارستان انتقال می یافت تا بستری شود، مانع می شدند."

اکنون علیرغم گذشت نزدیک به چهار ماه از حبس دوباره کامرانی در بند ۲۰۹ زندان اوین تهران٬ وی اجازه گرفتن وکیل نداشته است و خانواده او اطلاعی از اتهام وی ندارند. همسر او خانم مینا اصغری بارها تهدید شده است که وضعیت همسرش را پیگیری نکند و اخبار مربوط به وی را به رسانه ها انتقال ندهد.

عبدالله عباسی جوان استاد دانشگاه شهید رجایی تهران٬ فعال حقوق بشر و مدافع حقوق زندانیان سیاسی آذربایجان نیز همزمان با صالح کامرانی در تاریخ ۲۷ مرداد٬ در تهران دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل گشت. منزل مسکونی این فعال دانشجوئی سابق بعد از دستگیری مورد تفتیش مأمورین نیروی انتظامی قرار گرفت. با اینکه نزدیک به چهار ماه از دستگیری عباسی جوان می گذرد٬ تا کنون در مورد اتهامات او هیچگونه اطلاعاتی به خانواده او داده نشده است. برادر او یدالله عباسی جوان می گوید: چهار ماه است که مدام از ما می خواهند تا پایان یافتن تحقیقات صبر کنیم. اجازه برای گرفتن وکیل نیز نمی دهند. 

این فعال ۳۶ ساله نقده ای از زمان ورود به دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۹ـ۱۳۷۰ به صف دانشجویان هویت طلب آذربایجانی پیوست و فعالیتهای مدنی خود را آغاز نمود. عبدالله جوان به جز فعالیتهای فرهنگی و برگزاری مراسمهای گوناگون ادبی و فرهنگی در دانشگاه تهران٬ در دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان نیز همواره پیشقدم بوده است. او ضمن همکاری با گروههای فعال حقوق بشر همچون آسمک٬ از طریق ارتباط و دیدار با خانواده های زندانیان سیاسی به پیگیری وضعیت آنها کمک کرده است. عباسی جوان در شکل گیری گروهی که در جریان اعتصاب غذای دراز مدت عباس لسانی زندانی سیاسی شناخته شده اردبیلی به زندان اردبیل رفتند٬ نقش بسیار مؤثری داشت. آنها ضمن مذاکره با دادستان اردبیل موفق به دیدار با عباس لسانی شده و اورا برای شکستن اعتصاب غذای یک ماهه خود اقناع کردند.   

ایلقار مرندلی (یعقوب سالکی نیا) فعال حقوق بشر و ازبنیانگذاران کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان٬ آسمک٬ شب چهارشنبه نهم آبانماه توسط مأموران وزارت اطلاعات دستگیر شده است. بیش از ۴۰ روز از دستگیری او گذشته است و او هم اکنون بدون دسترسی به وکیل در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت بازجویی وزارت اطلاعات قرار دارد.

ایلقار مرندلی در تأسیس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان٬ آسمک٬ نقشی اساسی داشته است. اولین جلسه ای که در تابستان ۱۳۸۱ با شرکت عده ای از فعالان سرشناس آذربایجانی جهت دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی تشکیل یافت٬ با تلاش ایلقار و در منزل شخصی او برگزار شد. این زمانی بود که اولین دستگیریهای دسته جمعی شرکت کنندگان کنگره ملی قلعه بابک در تبریز صورت گرفته بود. و نخستین جرقه تشکیل آسمک بعد از این گردهمایی به وجود آمد.

ایلقار مرندلی صبح پنجشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۸۳زمانی که جهت پیگیری وضعیت یک دختر خانم دانشجوی آذربایجانی دستگیر شده توسط مأمورین٬ به اداره هشتم آگاهی تهران مراجعه کرده بود٬ دستگیر شد. با اینکه مرندلی تنها ۲ شبانه روز در بازداشت موقت به سر برد٬ با این وجود احضارها وبازجوییها در مورد فعالیتهای او در قالب آسمک همچنان ادامه داشت. همان اردیبهشت بقیه عضوهای مؤسس آسمک در کرج٬ زنجان و اورمیه نیز دستگیر شدند و این پایان فعالیت علنی آسمک٬ در داخل ایران بود.

ایلقار مرندلی ۳۴ ساله٬ اهل مرند و فارغ اتحصیل دانشگاه تبریز بوده و در زمینه چاپ و نشر و امور تبلیغاتی اشتغال دارد٬ فعالیت مطبوعاتی او از ۱۵ سال قبل آغاز شده و در نشریاتی همچون روزنامه سلام٬ فروغ آزادی و هفته نامه های عصر آزادی٬ امید زنجان٬ شمس تبریز٬ نوید آذربایجان٬ احرار و مجلاتی همچون سس٬ چاغری و یول نوشته است. ایلقار مرندلی همچنین به خاطر همکاریهایش با دانشجویان آذربایجانی در طراحی٬ چاپ و نشر بسیاری از نشریات دانشجویی معروف در حرکتهای دانشجویان آذربایجانی نیز نقشی تأثیرگذار داشته است. مقالات او در مورد هویت جوان و انسان آذربایجانی از ۱۰ سال قبل در بسیاری از نشریات آذربایجانی و نیز به صورت جزوات مستقل در شهرهای آذربایجان نشر شده است.

مرندلی همچنین عضو مؤسس خانه فرزندان آذزبایجان (آذربایجان گنجلر ائوی) می باشد. این N.G.O از فعالترین سازمانهای غیر دولتی آذربایجانی در تهران بوده و در بعضی ازشهرهای آذربایجان از جمله مراغه و مرند شعبه دارد.

مرندلی همچنین در برگزاری بسیاری از مراسمهای سیاسی٬ ادبی و فرهنگی آذربایجانی اشتراک فعال داشته است: مراسمهای بزرگداشت ستارخان بر سر مزار او واقع در حرم شاه عبدالعظیم در شهرری در سالهای ۱۳۸۰- ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ ٬ مراسم بزرگداشت گنجعلی صباحی٬ سلسله جلساتِ "ادبیات آذربایجان در هزاره سوم"٬ سمینار میرزا حسن رشدیه و آموزش نوین و ....

ایلقار مرندلی همیشه در نوشته هایش به نقض حقوق شهروندی آذربایجانیها و فعالان سیاسی آذربایجان صریحا اعتراض کرده است. بعد از سرکوب اعتراضات خردادماه ۱۳۸۵ مردم آذربایجان او در وبلاگ خود چنین نوشت:

"آیا واقعاً آنها که گوشه چشمی به اسلام و مسلمانی شان دارند شب یکم خرداد که سر بر سجده خدایشان گذاشتند آیا یک آن از خود نپرسیدند به چه جرمی باتوم بر سر جوانی کوفتند که فریاد می کشید ذلت نمی پذیرد.

به چه جرمی گاز اشک آور به سوی مردمی پرتاب کرد که فریاد می کشید: چشم در چشم دشمنان از هویتش دفاع خواهد کرد.

گلوله بر مردمی شلیک کرد که فریاد می کشید: تورک دیلینده مدرسه، مدرسه

آیا این شعارها را پاسخی اینچنین لازم بود.

ملت آذربایجان به حق از دولتمردان خود ناامیدشده اند. این هشدار از چند سال پیش وقتی که روی بیانیه ها از دولتمردان به عنوان : "ملت بزرگ آذربایجان، مردم شریف ایران" روی برگرداند آغاز شد."

ایلقار مرندلی همچنین در زمان دستگیری سعید متین پور بر بی گناه او شهادت داد٬ بر بی گناهی او که خود روزی بر بی گناهی دوست مشترکشان رضا عباسی شهادت داده بود:

"اکنون نوبت ماست شهادت بدهیم که  سعید به خاطر آنچه که ما از آن دفاعش می کنیم در زندان است. سعید به خاطر آنچه که ما در آرزوی دست یابی به آن هستیم در زندان به سر می برد.

سعید را در دوم اسفند ۱۳۸۵ در بازار زنجان به همراه بیش از ده تن از جوانان دیگر از جمله جلیل غنی لو با ضرب و شتم بازداشت کردند. روزی که به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده بود.

اکنون نوبت ماست شهادت بدهیم به صداقت صادقانه سعید از روی نوشته ها و رفتارش.

اکنون نوبت ماست شهادت بدهیم به اینکه چرا سعید بیش از یک سال بیکار مانده است.

اکنون نوبت ماست شهادت بدهیم که سعید به هنگام بازداشت در دوم اسفند ماه پارسال و در بازجویی اش مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.

اکنون نوبت ماست شهادت بدهیم به اینکه سعید جوانمردانه در مقابل درخواست های فراقانونی ایستاد.

اکنون نوبت ماست تا شهادت بدهیم به اینکه سعید سعی وافری در برقراری عدالت دارد.

اکنون نوبت ماست که شهادت دهیم ..."

 

و اکنون نوبت همه ماست که مدافعین حقوق انسانها را دفاع کنیم. آنها به جرم گفتن و نوشتن آنچه که به ناحق بر اهالی این مرز و بوم می رود در حبس هستند. آنها به خاطر ابراز عقیده خود و دفاع از کسانی که عقیده ای دارند٬ اسیر شده اند. آنها زندانی وجدان هستند.  

۲۲ آذر ۱۳۸۶