Add this page to:


سرکوب مقاومت روستاییان آذربایجان

رادیو دویچه وله: سپاه پاسداران مقاومت اهالی چهار روستای کناره رود ارس در برابر مصادره زمین‌های خود توسط این نهاد را با حمله مسلحانه پاسخ داد. سپاه در حالی به اراضی مرغوب این منطقه به وسعت ۲۰۰ هکتار چشم دوخته که دیوان عالی کشور رای به حقانیت روستاییان در مالکیت زمین‌ها داده است.

مقاومت کشاورزان منطقه در روز ۱۳ خرداد نخستین مورد نبود. سه سال قبل هم ایستادگی روستاییان با درگیری خونین روبرو شده بود. حمله اخیر سپاه یک کشته و تعدادی زخمی در میان کشاورزان و اهالی برجای گذاشته است.

تیمور مغانلو از اهالی روستای قره‌داغلو که خواهرزاده‌اش، نورالدین درگاهی در حمله اخیر به قتل رسیده، در گفتگو با دویچه وله از جزییات بیشتر این ماجرا می‌گوید.

در خبرها هست که روز ۱۳ خرداد، مقاومت کشاورزان دشت مغان با سرکوب مسلحانه‌ی سپاه مواجه شده. به نظر می‌‌‌‌‌‌رسد که این ماجرا ابتدا به ساکن نبوده و پیش زمینه‌ای داشته باشد. شما اطلاعاتی در این زمینه دارید؟

تیمور مغانلو: چندین سال است. حدود شاید ده سال باشد که درگیری بین سپاه پاسداران و اهالی روستاهای بیوک خانلو، قره‌داغلو، خلیل‌کندی، ایاز‌کندی و سلمان‌کندی، در غرب پارس‌آباد در حاشیه‌ی رود ارس ادامه دارد. سپاه الان یک ارگان نظامی نیست، بلکه ارگان سیاسی‌­ اقتصادی نیز هست. مثلا شما در نظر بگیرید در مناطق نفت‌خیز جنوب برنده‌ی مناقصه‌هایی مثل خط لوله‌ی ایران­ پاکستان­ هندوستان می‌شود. در آذربایجان هم سپاه الان به مناطق حاصلخیز کشاورزی روی آورده ‌است. سپاه سعی می‌کند این زمین‌ها را غصب کند و خودش بکارد. اهالی از خودشان مقاومت نشان می‌دهند. مثلا حدود سه سال پیش نیز بین اهالی روستای بیوک خانلو و پاسداران درگیری بوده که در جریان آن یک نفر کشته شد. ده روز پیش نیز (روز ۱۳ خرداد) سپاه پاسداران چادری نصب می‌کند، پرچم جمهوری اسلامی را هم می‌زند و شروع می‌کند به کشت زمین‌های اهالی. اهالی روستاها، از زن و بچه، پیر و جوان، می‌آیند مقاومت می‌کنند که زمین مال آنهاست. واقعا هم همینطور است و خود قوه قضاییه نامه‌ای داده و گفته که زمین مال کشاورزان است ولی سپاه گوش شنوا ندارد. در پی مقاومتی که روستایی‌ها از خودشان نشان داده‌اند، تیراندازی با هدف کشت و کشتار شروع می‌شود...

یعنی می‌فرمایید تیراندازی هوایی نبوده که مردم فرار کنند بروند...

تیراندازی هدف‌گیری شده بوده و اصلا هوایی نبوده. در تیراندازی یکنفر کشته می‌شود. اسمش هست نورالدین درگاهی پسر حاج حمزه درگاهی. یکنفر شدیدا زخمی می‌شود که الان به تبریز برده شده و احتمال مرگش خیلی زیاد است. اسم او بابک مرادی است که ساکن پارس‌آباد مغان است. عده زیادی تیرخورده ‌یا مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند. تعداد زنها هم در میان مضروبان زیاد است. نکته دیگر بایکوت خبری این اتفاق توسط سپاه است. سپاه بعد از تیراندازی و کشتن نورالدین، همه جا را می‌گردد و هر وسیله‌ای را که می‌شده با آن عکس یا فیلم گرفت یا مدرکی را ضبط کرد، جمع می‌کند و می‌برد. بعد روستاها را کنترل می‌کنند و راه ورود و خروجی را می‌بندند. تعدادی از این زخمی‌ها را هم برده‌اند بیمارستان. آنهایی که به بیمارستان می‌روند تا کشته و زخمی‌هاشان را تحویل بگیرند، به بدترین وجهی مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. نمونه‌اش پدر مقتول نورالدین درگاهی، حاج حمزه درگاهی را در بیمارستان پارس‌آباد مغان به بدترین وجهی کتک می‌زنند و زخمی‌می‌کنند. همینطور مادرش را. زخمی‌ها را برای اینکه خبرشان اینجا و آنجا نپیچد، بعد یکی دو روز آزاد می‌کنند. پزشک می‌آید در خانه‌‌ که مسئله را ساده‌ کنند. آنهایی که تیر خورده‌اند و به طور عمیق زخمی شده‌اند، اینها را می‌برند تبریز و هیچکدام از فامیل‌ها و خانواده اینها خبری ازشان ندارند که دیگر چه به سرشان آمده است.

شما از تلاش سپاه برای بایکوت خبری این موضوع صحبت کردید، اما عجیب است که می‌گویید ده سال است این اختلاف و مقاومت روستاییان ادامه دارد و هرگز در این زمینه خبری درج نشده است.

توجه کنید جایی که این اتفاق‌ها می‌افتد، روستاهای کوچک‌ هستند. دولت خودش نمی‌گذارد این خبرها درج بشود. در ضمن در این دهات کوچک، روشنفکر و کامپیوتر و امکانات ارتباطی خیلی خیلی کم است یا اصلا نیست. در ایران هرچه اتفاقات از مرکز و شهرهای بزرگ دورتر باشد، احتمال انتشار‌شان هم خیلی خیلی کم است.

حالا سپاه در این زمین‌ها مشغول کاشت چیست که اینهمه برایش مهم است؟

در این زمین‌ها بطور سنتی همیشه کشت گندم شده اما الان مدتی است که کشت برنج متداول شده است. ده سالی هست که کشت برنج در منطقه‌ی مرزی مغان، ساحل رود ارس، یک کشت عمومی برای کشاورزها شده. سپاه این زمین‌ها را می‌کارد و بعد خودش هم درو می‌کند. تا آنجایی که من شنیدم، یک سال هم اصلا خودش کاشته و برداشت کرده است.

صرفه‌ی اقتصادی این کار برای سپاه در چیست که این تنش‌ها و درگیری‌ها را هم به دنبال داشته؟

من این را نمی‌دانم، ولی این زمین‌ها، مناطقی حاصل‌خیزند. برای خود من هم جای سوال است که مثلا زمین‌های کشاورزی را اینها چه می‌کنند. خب حتما از نظر اقتصادی بهره‌ای دارد دیگر!

این سوال هم مطرح است که مقاومت صورت گرفته ارتباطی با مسائل ملی و جدایی طلبی یا اختلاف فارس و آذری دارد؟

این سوال برای من هم جالب است. مسئله‌ی ملی معمولا در شهرهای بزرگ تبریز و اردبیل مطرح می‌شود تا چهار روستای کوچک. این یک اتهام است. شاید کشاورزانی که مقاومت کرده‌اند اصلا از این مسایل خبر هم نداشته باشند. این مسایل در این جاهای کوچک طرح نمی‌شود. در مورد دسته‌بندی فارس و آذری هم اصلا از کجا معلوم که ماموران سپاه پاسداران خودشان فارس هستند؟ نه این حادثه اصلا به مسائل قومی ربطی ندارد.

الان روحیه‌ی مردم چگونه است؟ حالا که زد و خورد شده و اینها را ترسانده‌ و زخمی ‌کرده‌اند و یکنفر را هم کشته‌اند، مردم می‌خواهند پس بکشند یا بازهم دنبال موضوع را بگیرند؟

من در تماس‌های تلفنی که داشتم متوجه شدم که خیلی راحت نمی‌توانند صحبت کنند. مردم طوری تهدید شده‌اند که وحشت کرده‌اند و نمی‌توانند در تلفن حرف بزنند. تنها می‌توانم بگویم که الان سعی می‌شود به روستاییان بگویند که مقام رهبری نماینده فرستاده یا از قوه قضاییه نماینده خواهد آمد تا مسئله ابعاد جدی‌تری پیدا نکند.

حتا مثلا در تبریز هم در نشریات محلی این مسایل عنوان نشده است؟

من خبر ندارم ولی فکر می‌کنم با این بایکوت خبری و این که نشریات مستقل نیستند، احتمال انتشار موضوع در نشریات محلی هم خیلی بعید باشد.

ده سال است این قضیه اتفاق افتاده و اینقدر کم آدم‌ها راجع به آن می‌دانند، باید چه کار کرد؟

این اصلا مشکل ایران است، مشکل مطبوعات است که ما مطبوعات مستقل و آزاد نداریم. ده سال است که اینها را فقط بین تهران و تبریز و شهرهای بزرگ و ادارات، در رفت‌وآمدند تا مسئله را حل کنند.

یک بخش موضوع به خبر بازمی‌گردد. چرا اینها ده سال است به تنهایی دفاع از حقوق خود را پیش می‌برند؟

این بازهم مشکل جامعه‌ی ایران است که هیچ تشکل و ارگانی نیست. این فقط مشکل روستاییان نیست، مشکل تشکل و سازمان را ما در کل جامعه‌ی ایران داریم.

آیا همه کشاورزان با اتفاقی که افتاده خواستار ادامه مقاومت هستند یا در میان‌شان کسانی هم هستند که می‌گویند بس است و کوتاه بیاییم؟

ممکن است چنین فکری هم باشد که مثلا نتوانند ادامه بدهند یا بخاطر ترس و واهمه‌ای که دارند اصلا مسئله را نخواهند پیگیری بکنند. این طبیعی‌ست، چنین چیزی هست. ولی در مجموع اکثریت روستایی‌ها و دهقان‌ها می‌خواهند زمین‌شان را داشته باشند و از دست ندهند.

مصاحبه‌گر: مهیندحت مصباح

http://www.dw-world.de/dw/article/0,,3411437,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf